مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
ای عـلت قـداسـت و تـکـثـیر اشکها والاتـریـن تـنــزّل قــدسـی، ای آشـنـا بیچارهایم، نـشئۀ ما هم خـمـار توست افتاده است پرده؛ نبی هم دچار توست بیحرمتی است نام تو را ذکر میکنیم ما لاابالـیـان که به تو فـکـر میکـنـیم ملک تو را نگاه خداوند حاجب است نام شما شنیده شود سجده واجب است ای برتر از خیال و قیاس و گمان ما بند آمـده به حـیـطۀ جـبـرت زبـان ما لـم داده است عـرش الهی به گـنـبدت هـستـند انـبـیـا هـمه زائـر به مرقـدت موسی عصای خویش کنارت شکسته است عیسی دخیل بر در و دیوار بسته است عـبـد سـیـاه روی شـمـا رو سـپـیـدهـا ای کـشـتـۀ نـگـاه تو خـیـل شـهـیـدهـا ذرات، شـأن اهـل کـسا را سـتـودهاند اهل کـسـا ز گـریه کـنـان تو بـودهاند روشن ز نور ذات تو شد وجه فاطمه ای گوشهای ز صنعت دستان تو، همه در شـرح نـور آل عـبا هم سـر آمدی بـنـیــان گــذار کـشـتـی آل مـحـمــدی لب تـشـنۀ شـمیـم تو آغوش مصطفی وی منـبر خـطابۀ تو دوش مصطـفی نوری، که وقت جلوه مکلف به تن شدی آئـیـنـۀ صـفـات خـدا در سـخـن شدی لـرزیـد پـای کـعـبـه زمـان حـلـول تو تا عرش بُرد فـطرس ما را نزول تو تـو آمـدی و وجـه خـداونــد دیـده شـد از شـاخـسار باغ تو تـوحـید چیده شد ذات خداست، فارغ رویت، جدا ز فهم روحی که در ضریح تن تو دمیده شد ای حنجرت به وقت سخن موضع خدا در عصر تو صدای خدا هم شنیده شد بیرون زدی ز صفحۀ شرح مفـسران شرحت به خاکگرم بیابان کشیده شد ای نیزه زار، زلف غمت را مهار کن در سایۀ سرت جـگـرم سر بریده شد غصه کجا برم که تو را میشناخـتـند بر پـیکـر شـریف تو با اسب تاخـتـند |